جدول جو
جدول جو

معنی سه ده - جستجوی لغت در جدول جو

سه ده(سِ دِ)
از بلوکات ناحیۀگلپایگان عده قرای آن سه و جمعیت آن در حدود 3600 تن است. مرکز آن قودجان. حد شمالی پشت کوه شرقی عربستان (خوزستان) ، جنوبی خوانسار و غربی که فریدن است. مساحت آن ده فرسخ است. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِهْ دِهْ)
دهی از دهستان حومه بخش گاوبندی است که در شهرستان لار واقع است و 891 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ هِنْ دَ هِنْ)
قولهم الا ده فلاده، یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی. قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی، ای ان لم تعطالاّن فلم تعط ابداً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ / سُ / سَ دَ رَ / رِ)
بازی است مر عربان را. (منتهی الارب). خط مستدیر یلعب به الصبیان یسمونها الرمی و فی الصحاح فارسیتها سدره. (از تاج العروس ذیل کلمه طین و متن اللغه). رجوع به سدر در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(نُهْ دَهْ)
زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است. (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). زینت. آرایش. پیرایش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
عاطس. (از منتهی الارب). آنکه عطسه عارض او شود. رجوع به عطسه دادن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان هرازپی است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 100 تن سکنه دارد. این ده معروف به ناصرآباد می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ده ده
تصویر ده ده
زر وسیم کامل عیار مسکوک خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهده
تصویر سهده
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
فرهنگ لغت هوشیار
زنبورهای عسلی که در دفعه ی سوم از تخم بیرون آیند
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی